مامان من حوصلم سر رفته
هر روز صبح ساعت 6 با امین گلی و عمه گیتی میریم پیاده روی دو تا کشک از داخل کیف من برداشتی و توی لپت جاسازی کردی امروز با اسکیت اومدی بعد که بر گشتیم صبحانه خوردی و خوابیدی. من رفتم کلاس وقتی برگشتم دیدم بیدار شدی و داری فیلم تماشا می کنی. به محض اینکه من اومدم گفتی مامان ریحانه زنگ زده بیاد خونمون گفتم مامانم نیست الان برم دنبالش، بعد از اومدن ریحانه خانم رفتین داخل بالکن ماسه بازی این هم مسجدی که درست کردید. این هم گنجی که داخل ماسه ها پیدا کردی ظهر موقع ناهار ریحانه خانم رفت، ناهار خوردی و با برج هیجان چند تا برج درست کردی بعد از اون در نقش آهنگساز، چند تا آهنگ ساختی بعد&nb...
نویسنده :
مامان فهیمه
8:08